عیشی برای دور و بر خود گرفته ای
فصلی گذشت ، سینه مردم کباب شد
بازی بچه های وطنم هم خراب شد
فصلی گذشت ، خون به دل عشق کرده ای
با خون ریخته ...بله .. عشق کرده ای
حالا برای شادی خود کیک را بخور
چاقو بکش به سینه من ،حنجرم ببر
یک تکه از جگرم را به لب بکش
خورشید شهر مرا رنگ شب بکش
فصلی گذشت ، فصل دگر را خراب کن
یک تکه دیگر از جگرم را کباب کن
چاقو بکش وطنم را دو تکه کن
این من ..بزن.. بدنم را دو تکه کن
فصلی گذشت، فتنه و آشوب می کنی
آتش بزن به وطن ، خوب می کنی
یادت که هست جشن وطن را بهم زدی
با خون پاک جوانان شکم زدی
کادو چه لازم است برایت بیاوریم؟
فصلی پر التهاب و خیانت بیاوریم؟
حالا برقص فصل دگر را خراب کن
با خون چند نفر دیگر خضاب کن
چاقو بکش تکه ی این کیک را بخور
کافی اگر که نیست گلوی مرا ببر
کلمات کلیدی: